نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
اگرچه مطالعات نظری در حوزه قدرت نرم رو به افزایش دارد، اما توجه به رویکرد بومی در این مطالعات غلبه ندارد و از این حیث تلاش برای تعریف و نظریهپردازی بومی در این موضوع اولویت دارد. از این منظر نویسندگان تلاش دارند مستند به رهنمودهای مقام معظم رهبری به تحلیلی بومی از قدرت نرم دست یابند.
در مقالهی پیشِرو کوشش میشود با تحلیل کمّی گفتارها و نوشتارهای مقاممعظمرهبری، به تفسیری از بسامدِ شمارشهای بهدستآمده از مفاهیم هشتگانهی نقشملّی، دست یافته شود. شمارش فراوانیها، بیانگر وجود هشت نقشملی استکه بهترتیب، عبارتاند از: مدافع اسلام (438)، ضدّیت با امپریالیسم (272)، سنگر انقلاب/ رهاییبخش (246)، توسعهیداخلی (214)، دولتسرمشق (194)، رهبر و حافظ منطقه (147)، مبارزه باصهیونیسم (150)، دولت مستقل (120). بهنظر میرسد فراوانیِ نقشهای ملّی برگرفته از ایدئولوژی اسلامی، نشانگر استوارشدن سیاستخارجی ایران بر قدرتنرم است که در آمیزش با قدرت سخت، امکانِ پدیدارشدن قدرت هوشمند را فراهم آورده است.
کلیدواژهها
مقدمه
قدرتنرم عبارت است از ابزارهایی که بدون استفاده از خشونت، موجب تأثیرگذاری میشود. مفروض قدرتنرم این است که بازیگران باید توانایی جذب سایرین به سوی دیدگاههای خود را که مشروع و معتبر تلقّی میشود، داشته باشند. اگر بازیگر بتواند سایرین را به دیدگاه خود جلب کند، نیاز به استفاده از منابع پرهزینهتر قدرت سخت کاهش خواهد یافت (نای، 1387: 44). قدرتنرم در روابط بینالملل بهمنظور توصیف قابلیّت یک مجموعهی سیاسی نظیر دولت، برای نفوذ (عمدتاً غیرمستقیم) بر رفتار یا علایق سایر مجموعههای سیاسی ازطریق ابزارهای (عمدتاً) فرهنگی یا ایدئولوژیک بهکار میرود (پوراحمدی، 1389: 54). قدرتنرم برآیندِ تصویرسازی مثبت، ارائهی چهرهیِ موجّه از خود، کسب اعتبار در افکار عمومی داخلی و خارجی، قدرت تأثیرگذاری غیرمستقیم همراه با رضایت بر دیگران میباشد؛ بهطوریکه، امروزه این قرائت از قدرت در مقابل قدرت سخت بهکار میرود (یزدانی و شیخون، 1391: 103). قدرتنرم، توانایی تأثیرگذاری بر رفتار دیگر کشورها درراستای منافع خود، با استفاده از منابعِ نامحسوس مثل فرهنگ و ایدئولوژی است (شیلز، 1377: 100). قدرتنرم، بدین معناست که برای تنظیم ارتباطات با نظام بینالملل، وارد فضای منازعه نشویم. ورود به فضای مناقشه بهمعنای خروج از فضای قدرتنرم است (سلیمی، 1390: 190).
1. چارچوب تحلیلی: نظریه نقشهای ملی
ایدهی نگارش نوشتارِ پیشِرو، بر دو پایه استوار است؛ یکی، مفهوم چیرهطلبی است «که در این مورد میتوان به مفاهیم رضایت هژمونیک و توانایی اشاره کرد. اولی، به پذیرش این بازیگر ازسوی حداقل بخشی از جامعهی جهانی اشاره دارد، درحالیکه دومی یا توانایی، از قابلیتهای آن در کنترل نتایج بینالمللی حکایت مینماید. بهاین معنا که که در یک ساختار هژمونیک، دولت پیشتاز باید بتواند حداقل بخشی از نتایج بینالمللی را که با اهداف و اولویتهای آن همخوانی دارد، شناسایی نموده و در تعیین قواعد بازی مربوط نقش کلیدی ایفا نماید. مفهوم توانایی، نقش کنشگر چیرهطلب را به مفهوم قدرت نزدیک مینماید. به این ترتیب، این بازیگر برای پیشبرد اهداف خود به هر دو نوع منابع مادی و غیرمادی قدرت نیاز دارد» (کیوانحسینی، 1389: 166) دیگری، مقولهی پیشبرد هوشمند سیاستخارجی ایران است یا «استراتژی تلفیق قدرت سخت و نرم در هدایت سیاستخارجی برای مقابله با هرگونه تهدیدات خارجی بسیار ضروری و حیاتی است یا همان بهکارگیری هماهنگ و متعامل قدرت سخت و نرم (قدرت هوشمند)» (پوراحمدی، 1389: 167-186).
پس از مطرحشدن ایدههایی همچون تهاجم فرهنگی و جنگ نرم، سلسلهی انتشارات دانشگاه امام صادق (ع) [واتانابه و مککانل، ریتولد، افتخاری، بیگی، حلمیزاده، شارپ، عبدوس، ملیسن، ویلیامز همگی در سال 1389 و استیل، جانیپور، شیرودی، صبوری، لی، نگروپونته و هلوی، همگی در سال 1390]، ادبیات همپیوند با جنگ نرم و قدرتنرم و قدرت هوشمند را، بیشازپیش فربه نمود. در نوشتارهای دیگر، پوراحمدی (1389)، بلیک و گلشن پژوه (1389)، هرسیج، تویسرکانی و جعفری (1388)، هرسیج و مولایی (1386)، هرسیج (1390)، متقیزاده (1390)، نائینی (1390)، بیگدلو (1390)، پیشگاهیفرد و قالیباف (1390)، سلیمانیپورسرلک (1390)، جمالزاده (1391)، افتخاری (1391)، جزایری (1390)، عیوضی و امامی (1390)، به جنبههای دیگری از قدرتنرم، اشاره نمودند که در پروراندن ایدهی نوشتار حاضر، مددرسان بودند. نگارندگان در جستوجوی پاسخ به این پرسشاند که تحلیل بسامدگونهی گفتارها و نوشتارهای مقاممعظمرهبری در سالهای1368 تا 1388، نشانگر وجود کدامیک از نقشهای ملّیِ همپیوند با مقولهی قدرتنرم است؟ بنابراین، بهرهگیری از روشِ کمّی توأم باتفسیر بسامدها، مدِّنظر نگارندگان است تا این فرضیه را بتوانند به آزمون گذارند: بهنظرمیرسد گوناگونیِ بسامد نقشهای ملّی همپیوند با مفهوم قدرتنرم در گفتارها و نوشتارهایِ (1368-1388) رهبر انقلاباسلامی، نشانگر باور به امتزاج قدرتنرم و قدرت سخت و پدیدارشدن قدرت هوشمند در روابط خارجی ایران است. تجلی این بحث مهم را میتوان در نوع نقش ملی انتخاب شده ملاحضه نمود.
نقشهای ملی به عنوان یکی از بروندادهای سیاستخارجی میتواند تأثیر قابلتوجهی در اتخاذ تصمیمات ازسوی بازیگران روابط بینالملل داشته باشد. نقشها ازیکطرف با جهتگیریها و ازطرفدیگر با اهداف سیاستخارجی رابطهی نزدیکی دارند (ستوده، 1385: 88-87). نقشملی را میتوان تعریفی دانست که سیاستگذاران از انواع متداول تصمیمات، تعهدات، قواعد و اقدامات مناسب برای دولتشان، و وظایفی که دولتشان در شرایط گوناگون جغرافیایی ایفا میکند، بهعمل میآورند (هالستی، 1373: 198). نقشهای ملّی در سیاستخارجی است که تعیین میکند یک دولت در یک وضعیت خاص و دورهی زمانی معین چگونه خود را با جهان خارج مربوط میسازد و چه هدفهای عام و خاصی را در رابطه با دیگر بازیگران بینالملل دنبال میکند (آقابخشی و افشاریراد، 1383: 442).
با پذیرش دو پیشفرض، نوشتارِ پیشِرو، قوام میگیرد؛ یکی، آناستکه، نخستین نتیجهگیری از مفاهیم نقشملی و سیاستخارجی آن استکه بیشتر حکومتها خود را همزمان ایفاگر چندین نقش در مجموعههای گوناگون روابط میبینند. دیگر آنکه، «سیاستخارجی را افراد میسازند و اجرا میکنند، یعنی اینکه افراد میتوانند در فرآیند سیاستخارجی دولتی مشخص تأثیر داشته باشند، زیرا که ساختار دولت و همچنین فرآیندهای سیاستگذاریخارجی به افراد این اجازه را میدهد که دارای نقش و اثر باشند. اگر سیاستخارجی را افراد تنظیم میکنند و افراد بر آن تأثیر میگذارند، بنابراین نحوهی ادراک این افراد از جهان بسیار بااهمیت است» (راست و بروست، 1381: 369). بنابراین، تصورات، ایستارها، ارزشها و برداشتها، که درمجموع محیط ادراکی و روانی رهبران تصمیمگیر میباشد و همچنین خصوصیّات شخصی آنها میتواند بر تصمیمگیریها تأثیرگذار باشد (هالستی، 1373: 564-557). در نظام سیاسی ایران، جایگاه رهبری از بالاترین اهمیت برخوردار است. بررسی گفتارها و نوشتارهای ایشان میتواند راهگشای شناختِ برخی زوایای سیاستخارجی ایران، باشد.
2. دولتسرمشق و توسعهداخلی
نقش دولتسرمشق و توسعهیداخلی ازجمله نقشهایی هستند که کمترین سطح درگیری را در روابط بینالملل ایجاد میکنند. زیرا در این دو نقش نوعی درونگرایی مشاهده میشود که حیطهی مسئولیتها، جهت دستیابی به اهدافِ این دونقش، در درون مرزهای جغرافیایی متمرکز شده است. در نقش دولتسرمشق دولت از طریق دنبال کردن خطمشیهای داخلی خاص خود در پی کسب نفوذ بر دیگر دولتها میباشد. در نقش توسعهداخلی هم تلاش حکومت در پرداختن به مسائل توسعهداخلی میباشد (هالستی، 1373: 205). در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری پیوندی بین این دو نقش وجود دارد بهطوریکه یکی از راههای تحقق دولتسرمشق، سازندگی کشور است. توسعه و پیشرفت، کشور را بهعنوان یک الگوی حکومتیِ نمونه برای دیگر کشورها قرار خواهد داد.
جدول1: نقش دولتسرمشق در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1388-1368)
نمودار1: نقش دولتسرمشق در گفتارها و نوشتارهای مقاممعظمرهبری (1388-1368)
جدول2: نقش توسعهیداخلی دربیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1388-1368)
نمودار2: نقش توسعهیداخلی در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1388-1368)
با نگاهی به جدول و نمودار1 میتوان به این نکته پی برد که از مهمترین نقشهایی که باتوجه به شمارش بسامدها در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری در سیاستخارجی ایران تعریف شده است، نقش ملی دولتسرمشق است. تکرار این نقشملی با مجموع فراوانیِ194 و میانگین19 میباشد. همچنین نقشملی توسعهیداخلی که نشاندهندهی تلاش حکومت در پرداختن به توسعهداخلی میباشد، با مجموع فراوانیِ214 و میانگین21 نشاندهندهی اهمیت بالای این نقشملی در بیانات ایشان است.
نمودار3: مقایسهی فراوانی نقش دولتسرمشق و توسعهیداخلی در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1388-1368)
باتوجه به نمودار (3) مشخص میشود که بالاترین فراوانی نقش دولتسرمشق و توسعهیداخلی در بیانات مقاممعظمرهبری مربوط به دوران ریاستجمهوری هاشمی میباشد. در این دوران، کارگزاران سازندگی سعی کردند با اولویت قراردادن مسایل اقتصادی و جبران خسارات ناشی از جنگ 8ساله، در مسیر سازندگی کشور گام بردارند؛ بهطوریکه، رفسنجانی با انتقاد از عملکرد اقتصادی ایران از زمان انقلاب، در مبارزهی انتخابی سال1368 خود، قول «شکوفایی اقتصادی» کشور را داد و برنامهی اقتصادی پنجساله بیسابقهای را بهاجرا گذاشت (رمضانی، 1380: 83) از مقایسهی فراوانیهای حاصل از دو نقش توسعهیداخلی و دولتسرمشق برگرفته از نمودار (3)، میتوان چنین دریافت که فرازوفرود این دو نقش در سالهای مختلف، تقریباً یکسان بودهاست. در سالهایی که فراوانی نقش دولتسرمشق افزایش یافته، فراوانی متغیر توسعهیداخلی هم آمار بالایی را نشان میدهد. بنابراین، نقش توسعهیداخلی میتواند در پیوند با نقش دولتسرمشق در جهت تأمین منافع ملی کشور عمل کند. زیرا از منظر مقاممعظمرهبری، یکی از خطِّمشیهایی که میتواند ایران را بهعنوان یک دولتسرمشق در منطقه معرفی کند پرداختن به مسایل توسعهیداخلی و حرکت در مسیر سازندگی است: «علاج مشکلات ما در این است که سازندگى کشور را در کنار تأمین روحیهى انقلابى در مردم و حفظ همان صلابت و چهرهى باعظمت و هیبت انقلاب ببینیم. اگر به رفاه عمومى نیندیشیم و به سازندگى کشور فکر نکنیم، مطمئناً نظام جمهورى اسلامى نخواهد توانست الگو و تجربهى مطلوب را به دنیا ارایه بدهد» (مقاممعظمرهبری، 12/05/1368- الف).
تأکید ایشان بر نقش توسعهداخلی بدین سبب است که جمهوری اسلامی با دستیابی به اقتصادی شکوفا و توسعهای با الگوی اسلامی ـ ایرانی، گامهای فراملی انقلاب را از طریق ایجاد جذابیت برای دیگر کشورها خواهد پیمود و درصدد بازتولید حیات طیبهای برخواهدآمد که الگویی برای جهان اسلام باشد: «ما آمدیم تا حیات طیبهى اسلامى را براى کشورمان و براى مردممان بازْتولید کنیم... چون بازتولیدِ حیات طیبهى اسلامى در کشور ما میتواند و میتوانست و میتواند همچنان الگویى براى دنیاى اسلام شود، درواقع آمدیم براى اینکه دنیاى اسلام را متوجه به این حقیقت و این شجرهى طیبه بکنیم؛ ما براى این آمدیم» (مقاممعظمرهبری، 19/06/1387ـ ب). از دیدگاه ایشان، افزون بر سازندگی کشور، خطِّمشیهای دیگری که میتواند ایران را به دولتسرمشق تبدیل کند، عبارتاند از: «تشکیل حکومت اسلامی نمونه»، «مقاومت در مقابل قدرتهای استکباری»، «عدالت اجتماعی»، «حفظ شخصیت، منش و چهرهی انقلابی خود»، «حفظ وحدت و یکپارچگی»، «ایجاد نظام مرفه و آزاد»، «استقلال ملی»، و «دفاع ازطبقات مظلوم دنیای اسلام».
درواقع، بروز نقش دولتسرمشق و توسعهیداخلی در سیاستخارجی ایرانِ انقلابی، نمایانگر تلاش ایران در صدور نرمافزاری انقلاباسلامی میباشد. از نظر مقاممعظمرهبری، انقلاباسلامی با «جاذبههای خودش» صادر میشود: «من مىگویم مسألهی صدور انقلاب که بارها و بارها تکرار کردهاند، یک حرف بىمعنا و پوچ است. انقلاب چیزى نیست که کسى آن را صادر کند. انقلاب کالا نیست که بشود صادرش کرد. انقلاب، محموله نیست که بتوان آن را به جاى دیگرى برد و یا به کشور دیگرى صادر کرد. انقلاب، اگر درست و منطقى باشد و اگر براى ملّتها جاذب باشد، خودش صادر مىشود» (مقاممعظمرهبری، 04/01/1374- پ).صدور انقلاب از طریق «جاذبههای خودش» در حقیقت همان قدرتنرم است که به دنبال اقناع سایر بازیگران از طریق جذب است و نه از طریق ابزار قهرآمیز. در سالهای1368-1360، آرمانگرایی بر فضای سیاستخارجی ایران، چیره بود و این سیاست باید بر طبق آموزهها و موازین اسلامی و تحقق آرمانها و ارزشهای اسلامی تنظیم میشد. در این سالها برداشت تصمیمگیرندگان و مجریان سیاستخارجی، ایدئولوژیک بود (ازغندی، 1381: 13). بنابراین، جمهوری اسلامی تلاش میکرد تا بدون توجه به نظام حاکم در روابط بینالملل، هنجارهای موجود در سیاست بینالملل را برهم زده و نظم موردنظر خود را جایگزین آن نماید. در این راستا سیاستخارجی جدید ایران مخاطب خود را ملّتها قرار داده بود، با این امید که از طریق ارتباط با ملّتها قادر خواهد بود به اهداف انقلاباسلامی دست یابد (کریمیفرد، 1388: 170)
درحالیکه ایران در اواخر دههی60 در وضعیتی قرار داشت که وجود دو نقش توسعهیداخلی و دولتسرمشق در سیاستخارجی بهتر میتوانست منافع ملّی ایران را تأمین کند و سیاستخارجی آرمانگرا و گرایش به ابزارهای قهرآمیز، دیگر پاسخگوی نیازهای داخلی و خارجی ایران نبود. چنانچه بعد از پذیرش قطعنامهی598 مقامات بلندپایهی ایران ارزیابی کاملاً مشخصی از اوضاع داخلی و سیاستهای بینالمللی بعد از انقلاب عرضه داشتند، که هدف اصلی و اولیهی آنها را باید برطرفساختن موانع رشد و توسعهی ایران در دههی اول انقلاب دانست (احتشامی، 1387: 85)؛ بهطوریکه، بالاترین اولویت برای مقامرهبری و هاشمی، بازسازی اقتصادی کشور بود (رمضانی، 1380: 83). پذیرش قطعنامهی598 نشانهی آن بود که از دید واقعگرایان، اولویت نخست، برپاکردن انقلاباسلامی در داخل است نه صدور آن به خارج (رمضانی، 1380: 72). این روند نمایش خارجی انقلاب را کاهش داد؛ درنتیجه از صدور انقلاب صحبت کمتری بهمیان آمد. مقاممعظمرهبری چنین بیان میکنند: «مسأله این نیست که ملّت ایران یا مسؤولان این کشور بخواهند با روشهاى معمول دنیا، انقلاب را به جایى و براى کسى صادر کنند؛ بلکه موضوع این است که وقتى تفکر و درک اسلامى و الهى و بینش نوین براى جمعى از مسلمین مطرح مىشود، بهطور طبیعى همهى فضاى عالم اسلام بنا بر ظرفیت و موقعیت خود، از آن بینش و درک استفاده خواهند کرد» (مقاممعظمرهبری، 04/04/1368-ت). نیز: «نظام جمهورى اسلامى، درصدد صادرکردن هیچ چیز نیست. نظام جمهورى اسلامى داراى حقیقتى است که همان انقلاب است. این ملّت، حقیقتِ انقلاب را بهوجود آورد و نظام جمهورى اسلامى، تجسّم انقلاب است...تفکّر انقلاب و پیام انقلاب که پیام آزادى و بیدارى است، احتیاج به صادرکردن ندارد. مگر لازم است کسى این مفاهیم را صادر کند؟! خوب؛ یک حرف و حقیقتى است که ملّتها از آن بىخبرند. وقتى مواجه شدند و تجربهی موفّق جمهورى اسلامى را دیدند، قهراً درس مىگیرند» (مقاممعظمرهبری، 14/03/1374-ث).
بعد از پایان جنگ، ضرورت سازندگی و اجرای برنامههای پنجسالهی بازسازی استوار بر رفع انزوا، خودداری از دشمنتراشی و فعالیت بینالمللی بهنحو مثبت بود؛ که لازمهی تحقق این اهداف، القای حسِّ امنیت و بیخطری ازجانب ایران نسبت به حکام منطقه بود (ایزدی، 1377: 73). در این رابطه الگوی رفتاری کشور از رویارویی به مصالحه و از توسعهطلبی به همزیستی مورد تأکید قرار گرفت؛ این، درحالی استکه آرمانگرایان، خواستار بهرهگیری از هر وسیلهای برای صدور انقلاب بودند (احتشامی، 1378: 86). مقاممعظمرهبری وجههی «بینالمللیبودن» و «فراملّیبودنِ» انقلاباسلامی ایران را بهمعنای دخالت در امور دیگر کشورها نمیدانستند: «اینکه ما مىگوییم «انقلاب یک وجههی بینالمللى و جهانى دارد» به این معنا نیست که انقلاب در امور کشورها و ملّتها دخالت مىکند. انقلاب یک پیام، حرف منطقى و یک راه روشن دارد. این راه روشن در مقابل چشم ملّتهاست. ملّتها آن را مىبینند. اگر بپسندند آن را مىپذیرند و از آن راه مىروند. ما هیچ تحمیلى بر ملّتهاى دیگر نداریم؛ امّا واقعیتى که اتّفاق افتاده این است که ملّتها این راه روشن را دیدهاند و شناختهاند. تعداد ملّتهایى که پیمودن این راه را انتخاب کردهاند، کم نیست» (مقاممعظمرهبری، 14/03/1374-ج).
بنابر آنچه در تفسیر بسامدهای بهدستآمده از بیانات و مکتوبات رهبرانقلاب در مورد دو نقش دولتسرمشق و توسعهیداخلی گفته شد، میتوان به این سنجه دست یافت که ایران در اواخر دههی 60 به بعد، از طریق دو نقش دولتسرمشق و توسعهداخلی سعی میکرد صدور انقلاب را از کانال قدرتنرم پیگیری کند؛ زیرا، هدف از حضور این دو نقش در سیاستخارجی، این بود که انقلاباسلامی در مسیری قرار گیرد که از طریق «جاذبههای خودش» مورد پذیرش دیگران قرار گیرد. باتوجه به اینکه این دو نقش در فضای سیاست بینالملل تنشی ایجاد نمیکند، میتوان آنها را نمود بارزی از کاربستِ قدرتنرم در سیاستخارجی ایران دانست.
3 . نقشملی سنگر انقلاب/ رهاییبخش
دولتهایی که ایفاگر چنین نقشی در صحنهی بینالمللی هستند درواقع یکی از وظایف خود را آزادساختن دیگران یا عملکردن بهعنوان سنگر جنبشهایانقلابی خارجی میدانند؛ یعنی کانونی را بهوجود میآورند که رهبران انقلابی خارجی میتوانند آن را بهعنوان منبع حمایت مادی و معنوی، و الهامبخش ایدئولوژیک تلقی نمایند (هالستی، 1373: 199). در بیانات مقامرهبری، ایران، کانون حمایت از محرومان و مظلومان و مرکز الهامبخش بوده که موجبات بیداری سایر ملّتها را فراهم ساخته است. اتخاذ چنین نقشی در سیاستخارجی از فراوانی بالایی برخوردار است.
جدول3: نقشملی سنگر انقلاب/ رهاییبخش در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1388-1368)
نمودار4: نقشملی سنگر انقلاب/ رهاییبخش در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1388-1368)
ارزشهای اسلامی که در شکلگیری انقلاباسلامی مؤثر بودند، میراثی را برای کشور برجای گذاشتند، که بهشدت نحوهی عمل ایران بعد از انقلاب را در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، خارجی و بینالمللی تحتتأثیر خود قرار داد. یکی از این ارزشها، لزوم حمایت از مظلوم در برابر ظالم بود (مشیرزاده و مصباح، 1390: 254). نتیجه عینی اهمیتیافتن مسئلهی ظالم و مظلوم را میتوان در اصول قانون اساسی مشاهده کرد. دراصل154 تأکید شدهاست که: «جمهوریاسلامیایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حقِّ همهی مردم جهان میشناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملّتهای دیگر، از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند» (صفوی، 1387: 111). مستند قرآنی این نقشملی آیهی 35 سورهی نساء است که از مسلمانان میخواهد که در راه رهایی و آزادی مستضعفان به مبارزه با مستکبران و ظالمان بپردازند. آیتالله خامنهای با تعریف این نقشملی، ایران را بهعنوان ناجی ملّتهای مستضعف و زیرسلطهیِ جبهه استکبار معرفی میکنند: «این ملت با این خصوصیات، از اسلام و از قرآن و از ارزشهایى که قرآن آنها را در مقابل ارزشهاى طاغوتى مطرح کرده است، دست برنخواهد داشت و به وسیله اسلام خواهد توانست ملتهاى دیگر را هم به فضل پروردگار نجات دهد» (مقاممعظمرهبری، 24/07/1379ـ چ). درواقع ایران میخواهد کانونی را بهوجود بیاورد که دیگران آنرا بهعنوان منبع حمایت مادی و معنوی و الهامبخش ایدئولوژیک تلقی کنند: «حقیقت سوم این است که همهىدنیا- هم تودههاى مسلمان و مستضعف و محروم عالم، و هم اردوگاه استکبار- تشخیصداده و فهمیدهاند که کانون و محور و مرکز این حرکتى که امروز در جهت آرمانهاىاسلامى در دنیا مشاهده مىشود، جمهورى اسلامى است» (مقاممعظمرهبری، 14/03/1370ـ ح)؛ همچنین از دیدگاه ایشان: «پایگاه این حرکت آزادیبخش و نجاتبخش جهانى هم، همین قبةالاسلام ومرکز حرکت الهى انقلاب اسلامى- یعنى ایران– است» (مقاممعظمرهبری، 05/08/1369ـ خ). ایشان، بهسرانجامرساندن مسئولیتهای این نقشملی را، منبع بیداریاسلامی در منطقه میدانند؛ بهطوریکه جمهوری اسلامی با هویتبخشی و حمایت سیاسی و معنوی از جنبشهای رهاییبخش در دنیا و «صراحت در دفاع از طبقات مظلومِ دنیاى اسلام و ملتهاى مظلومى که در دنیاى اسلام پامال ظلم استکبار شدهاند»، «روح بیداری» و «خودباوری» را شکل دادهاست: «مسألهی دیگر، حمایت معنوى و سیاسى ما از همه کسانى است که در راه اسلام و حاکمیت اسلامى تلاش مىکنند. هرکس، در هر جاى دنیا براى عزّت اسلام قیام کند، ما از او حمایت معنوى و سیاسى مىکنیم. دشمن مىخواهد بگوید «شما پشتیبانى مادّى مىکنید.» این، دروغ است» (مقاممعظمرهبری (14/03/1372ـ د). همچنین: «امروز فریاد اسلامخواهىِ ملت ایران که اوّل بار از زبان امام امّت برخاست، ملتها را بیدار کرده و دلها را تکان داده و در منطقه روح بیدارى و خودباورى بهوجود آورده است» (مقاممعظمرهبری، 29/06/1382ـ ذ). درواقع، وظیفهی مهم جمهوریاسلامی در ایفای این نقشملی که از فراوانی بالایی در بیانات مقامرهبری برخوردار است، الهامبخشی و هویتسازی و حمایت مادی و معنوی از مظلومان و مستضغفان عالم در راستای نجات آنها از زیر سلطهی استکبار میباشد. آنچه در بیانات رهبرانقلاب نمایان است، الهامبخشی با ابزارهای قهرآمیز صورت نخواهد گرفت بلکه ایران با پروراندن ارزشها و آرمانهای اسلامی در بطن نظام، منبعی الهامبخش و هویتساز برای دیگرملتها خواهد بود: «تحلیلگران غربى تحلیل کردند و فهمیدند... این حرکت الهامبخش خواهد شد، دنیاى اسلام را تکان خواهد داد، ملتها را به فکر خواهد انداخت. همین هم شد. فلسطین به فکر افتاد، کشورهاى شمال آفریقا به فکر افتادند، در تمام دنیاى اسلام حرکت و جنب و جوش هویتیابىِ اسلامى شروع شد که تا امروز هم همچنان روبه توسعه و گسترش است. چون فهمیدند که اینجا کانون الهامبخش دنیاى اسلام خواهد شد، گفتند جمهورى اسلامى را باید ما به هر کیفیتى هست، از بین ببریم» (مقاممعظمرهبری، 22/06/1386ـ ر).
4. نقشملی مبارزه با امپریالیسم
هرکجا که امپریالیسم بهعنوان خطری جدی تصوّر شود، حکومتهای بسیاری خود را عاملان مبارزه با این خطر میدانند (هالستی، 1373: 202). در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری استکبارستیزی و مبارزه با سلطه را میتوان در راستای نقش مبارزه با امپریالیسم عنوان کرد. در این نقشملی، وظیفهی جمهوری اسلامی این استکه در هرکجای دنیا، علیه استکبار و نظامسلطه مبارزه کند.
جدول4: نقشملی مبارزه با امپریالیسم در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1388-1368)
نمودار5: نقشملی مبارزه با امپریالیسم در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1388-1368)
اگرچه واژهی «امپریالیسم» در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری بهندرت استفاده شده است ولی بسیاری از مفاهیم دیگر از جمله «مستکبرین»، «سلطهگران»، «استعمارگران»، «زورگویان»، «شیاطین»، در بیانات ایشان بار معنایی امپریالیسم و نظام سلطه را تداعی میکند؛ که ایشان، مبارزه با آنها را بهعنوان نمادهای نظامسلطه، یکی از نقشهای مهم در سیاستخارجی میدانند. مجموع فراوانی این نقشملی 272 و میانگین 27 میباشد.دیدگاه انقلاباسلامی در خصوص ابرقدرتها و نقش تاریخی آنها در قبال ایران، خصومت رهبری انقلاب و حامیانش را نسبت به قدرتهای بیگانه برانگیخته است، چنانچه ضدیت و مبازره با سلطه به یکی از مهمترین نقشهای ملّی سیاستخارجی ایران تبدیل شده است: «ما در دنیا اعلام کردهایم که انقلاب اسلامى، با نظامسلطه مخالف است. نظامسلطه، یعنى اینکه دولتها و قدرتهایى زور بگویند و ملتها و گروهها و کشورها و دولتهایى، آن زور را قبول کنند. طرفین، طرفین نظامسلطهاند و ما نظامسلطه را ردکردیم و رد مىکنیم و با آن به مبارزه بر مىخیزیم. ما در نظامسلطه، طرفین را مقصر مىدانیم؛ هم سلطهگر و هم سلطهپذیر را. استکبار، به معناى همین نظامسلطه است» (مقاممعظمرهبری، 10/08/1368ـ ز). نیز: «سلطهگرى از نظر همهى انسانهاى سالم محکوم است. با سلطهگرى مقابله کنید؛ این موضع اساسى شماست. باید این موضوع را بخواهید و بپرسید: چرا بخش سلطهگر دنیا مىخواهد خودش را بر همهى دنیا تحمیل کند؟ این موضوع هم باید جزو مسائل تهاجمى شما قرار گیرد» (مقاممعظمرهبری، 25/05/1383ـ ژ).
ایشان نماد بارز سلطهگری و استکبار را آمریکا میدانند. در موارد متعددی در نظام گفتاری ایشان زمانی که که صحبت از مبارزه با سلطه و استکبار شده از دولت آمریکا بهعنوان دولتی شیطانصفت، زورگو، مستکبر، نام برده شده است. درواقع در این نقشملی موضع سازش ناپذیر ایران را با دولت آمریکا میتوان مشاهده کرد: «مبارزه با استکبار، یعنى این که هر جایى در سطح جهان، اگر امریکاییها علیه ملتى، علیه اصلى از اصول اسلامى و علیه حقیقتى که ما به آن پایبند هستیم، حیله و ترفندى به کار ببندند، ما آن حیله را بر ملا و خنثى خواهیم کرد و تا بهحال هم کردهایم» (مقاممعظمرهبری، 09/08/1375ـ س). نیز: «امّا راه دیگر این است که ملتها بایستند و مبارزه کنند. با چه کسى مبارزه کنند؟ طرف مبارزه، اگر چه یک جنس است، اما مختلف است. باید با آن دستگاه و جهتى که دیکتاتورى جهانى را تقویت مىکند، مبارزه کنند. گاهى با یک دولت است، گاهى با یک دولت دیگر است. گاهى با خود امریکاست و گاهى با روشهایى است مجاهدانه و همراه با از خود گذشتگى؛ مثل آنچه که در فلسطین و لبنان اتّفاق مىافتد» (مقاممعظمرهبری، 13/08/1371ـ ش). قاعدهی نفیسبیل بهمعنای انسداد کلیهی راههای مستقیم و غیرمستقیم سلطه و تفوق کفار بر مسلمین، استوار بر صریحِ آیهی141 سورهی نساء، اولین مبنای قرآنی این اصل است. در اصول دوم و سوم قانون اساسی، بر نفی هرگونه ستمگری و ستمکشی، نظامسلطه و طرد کامل استعمار و استکبار تأکید شده است. وظیفهی جمهوریاسلامی، این نیست که راه سلطه و نفوذ آنان را ببندد، بلکه فراتر از آن مکلف به مبارزه با استکبار، نظامسلطه، ظلم و بیعدالتی است؛ زیرا جهانشمولی اسلام و ماهیت فراملی انقلاباسلامی، رعایت این اصل را در چارچوب یک سیاستخارجی تهاجمی ایجاب میکند (دهقانی فیروزآبادی، 1388: 132).
5. نقشملی عامل ضد صهیونیسم
در این نقشملی رژیم صهیونیستی بهعنوان رژیمی جعلی که منافع مسلمانان را تهدید میکند معرفی میشود. مقاممعظمرهبری وظیفهی ایران را مبارزه با این رژیم غاصب میدانند.
جدول5: نقشملی عامل ضدصهیونیسم در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1388-1368)
نمودار6: نقشملی عامل ضدصهیونیسم در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1388-1368)
مقاممعظمرهبری، اسرائیل را بهلحاظ امنیتی، خطری بزرگ برای منطقه و جهان اسلام میدانند. خطری که جهان اسلام را بهلحاظ سیاسی، اقتصادی، انسانی و اسلامی تهدید میکند: «از جهت امنیتى، مسألهی اسرائیل، یک خطر امنیتى، نهفقط براى مردم خودش، بلکه براى کلّ منطقه است؛ براى اینکه اینها الان زرّادخانهی اتمى دارند و بازهم تولید مىکنند! سازمان ملل هم چندبار هشدار داده، اما اعتنا نکردهاند؛ البته عمدهاش هم بهخاطر پشتیبانى آمریکاست؛ یعنى گناهِ کارهاى صهیونیستها و دولت غاصب، بهمیزان زیادى به گردن رژیم امریکاست» (مقاممعظمرهبری، 10/10/1378ـ ص). ایران را میتوان بزرگترین پایگاه مبارزه با اسرائیل دانست که رژیم صهیونیستی را رژیمی جعلی در منطقه میداند. بنابراین نجات فلسطین و محو اسرائیل از منطقه با مصالح ملتهای این منطقه، از جمله مصالح ایران سروکار دارد. مقاممعظمرهبری موضع ایران نسبت اسرائیل را چنین بیان میکنند: «موضع ما در مقابل اسرائیل، همان موضع همیشگى است. اسرائیل در منطقه، یک غدهى بدخیم سرطانى است که باید قطع شود و ریشهکن گردد» (مقاممعظمرهبری، 09/05/1370ـ ض). همچنین: «جمهورى اسلامى ایران از روز اوّل، موضعش را در مقابل این پدیده زشت، روشن کرده است. موضع جمهورى اسلامى ایران که امام فرمودند، بارها مسؤولان گفتهاند و ما هم بارها تأکید کردهایم، این است که اساساً این غدّه سرطانىِ اسرائیل باید از این منطقه کنده شود» (مقاممعظمرهبری، 25/09/1379ـ ط).بنابراین، ایشان، وظیفهیِ جمهوریاسلامی را در راستای تحقق نقشملیِ ضدِّصهیونیزم چنین بیانمیکنند: «ما همواره در کنار ملت مسلمان و مبارز و رشید فلسطین و بر ضد صهیونیسم جنایتکار هستیم و خواهیم بود و به برادران فلسطینی خود توصیه میکنیم که راه خدا یعنی مبارزه با دشمن غاصب و حامیانش را با توکل واعتماد به خدا و تا نابودی دولت صهیونیست غاصب ادامه دهند» (مقاممعظمرهبری، 02/09/1368ـ ظ). ایشان، «خطِّ کلّى مبارزه با رژیم غاصب را چنین میدانند: الف) زندانىکردن رژیم غاصب در درون مرزهاى سرزمین اشغالى و تنگکردن فضاى تنفّس اقتصادى و سیاسى آن و گسستن پیوندهاى آن با محیط پیرامونش؛ و، ب) تداومبخشیدن به مقاومت و مبارزهی ملت فلسطین در داخل کشورشان و رساندن هرگونه کمکى که به آن نیاز دارند، تا تحقّق پیروزى نهایى» (مقاممعظمرهبری، 04/02/1380ـ ع). نقش مبازه با صهیونیسم را میتوان در کنار نقش عامل ضدامپریالیسم و سنگر انقلاب قرار داد. این نقشملی را میتوان برآیند گفتمان «مظلوممحوری» و «سلطهستیزی» حاکم بر نظام گفتاری ایشان دانست. جایگاه مردم فلسطین در گفتمان مظلوممحور و جایگاه رژیم صهیونیستی، در گفتمان سلطهستیز مشخص میشود بهطوریکه در همهی این نقشها جمهوری اسلامی مبارزه خود را با سلطهگران و حمایت از مستضعفین و مظلومان عالم نشان دادهاست.
6.نقشملی مدافع اسلام
برخی حکومتها، دفاع در برابر حمله به ارزشهای خودشان را، بهعنوان یکی از وظایف سیاستخارجی تلقی میکنند (هالستی، 1373: 202). چنانچه آمریکا دفاع از ارزشهای لیبرالی را وظیفهی خود میداند و در صورتی به حاکمیتهای ملی احترام میگذارد که در راستای ارزشها و قالبهای لیبرال، فعالیت خود را سامان دهند. در مقابله با چنین نگاهی نقشملی مدافع اسلام در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری در چارچوب دفاع از ارزشهای اسلامی معنی پیدا میکند. این در حالی استکه ایشان در مخالفت با لیبرالیسم و مارکسیسم، بارها در بیانات و مکتوبات خود بر وظیفهی جمهوری اسلامی در دفاع از ارزشهای اسلامی تأکید کردهاند. ایشان جمهوری اسلامی را بهعنوان پرچمدار اسلام در دنیا معرفی میکنند. با توجه به اینکه این نقشملی از بالاترین فراوانی (438) نسبت به نقشهای دیگر برخوردار است، بنابراین، نقشملی مدافع اسلام را بهعنوان مهمترین نقشملی سیاستخارجی از دیدگاه مقاممعظمرهبری میتوان معرفی کرد.
جدول6: نقشملی مدافع اسلام در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1368-1388)
نمودار7: نقشملی مدافع اسلام در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1368-1388)
دفاع از اسلام بهعنوان یکی از پررنگترین نقشهای ملی با مجموع فراوانی438 و میانگین44 نشاندهنده وجه ایدئولوژیک سیاستخارجی میباشد. ارزشهای اسلامی، شکلدهندهی بسیاری از رفتارهای سیاستخارجی ایران میباشد. دفاع از اسلام و ارزشهای آن نیز، یکی از پربسامدترین مؤلفهها در بیانات مقاممعظمرهبری میباشد. دفاع از ارزشهای جهانشمولِ برآمده از انقلاب اسلامی در مقابل ارزشهای غربی و کمونیستی همواره از سوی مقاممعظمرهبری مورد تأکید قرار گرفته است. چنانچه تأکید بر ارزشهای اسلامی، پدیدآورندهیِ نقشی دیگر در سیاست خارجی، با نام مدافع اسلام است: «امروز مکتبهاى فلسفى و مکتبهاى معرفتى دنیا، در کار بشریّت درماندهاند. باور کنید مکاتب اجتماعى دنیا در کار انسان درماندهاند و راه پیدا نمىکنند. آن مارکسیسم بود که آنطور شکست خورد و نابود شد. مکاتب غربى نیز همین طورند؛ درماندهاند. دلیل درماندگیشان این استکه در غرب علم هست، پول هست، قدرت نظامى هست؛ سعادت نیست؛ سکینه و طمأنینه نیست؛ آرامش معنوى نیست» (مقاممعظمرهبری، /08/1379ـ غ). همچنین بهتعبیر ایشان:«یک خلأ و سؤال در دنیاى غرب وجود دارد؛ این خلأ را دیگر پاسخهاى لیبرال دموکراسى نمیتواند پر کند، کمااینکه سوسیالیزم نتوانست پر کند. این خلأ را یک منطق انسانى و معنوى میتواند پر کند، که این در اختیار اسلام است» (مقاممعظمرهبری، 09/07/1386ـ ف).
با فروپاشی شوروی، ارزشهای کمونیستی در ایجاد نظم مطلوب جهانی خود ناکام ماند. در اینمیان «نظم لیبرالی»- که بازتاب ارزشهای آمریکایی و مفاهیم مشروعیتیافته بهوسیلهی این کشور است- درصدد خودنمایی جهت ایجاد نظم مطلوب مورد نظر خود برآمد. مقاممعظمرهبری در تقابل با این نظم لیبرالی، جمهوری اسلامی را پرچمدار ارزشهای اسلامی و مدافع این ارزشها در دنیا معرفی میکنند: «آنچه که دنیاى اسلام از ما ملت ایران توقّع دارد این است که ما پرچم اسلام را - که پرچم عزّت امّت اسلامى است و ما آن را برافراشتهایم - محکم نگهداریم. این چیزى است که دنیاى اسلام از ما توقع دارد. پرچم اسلام در کشور ما به ملتها امید مىدهد، آنها را زنده مىکند و به آنها روحیه مىبخشد. برافراشتن و نگهداشتنِ مستحکم این پرچم براى استحکام و نیرومندى ملت ما هم عامل بسیار بزرگى است» (مقاممعظمرهبری، 19/10/1381ـ ق). همچنین: «ما شعار اسلام مىدهیم؛ ما پرچم اسلام را بلند مىکنیم، و هر کس که در دلش شعله اسلام هست، به طور طبیعى دور این پرچم جمع مىشود.... هرجا که ملّتى به نام اسلام سربلندکرد و زبان بازکرد، بلاشک بدانید آنجا نام ملت ایران، نام عزیز و محترمى است. این، خاصیّت مبارزه شماست. این، خاصیّت جهاد و فداکارى شماست» (مقاممعظمرهبری، 27/07/1371ـ ک).
ایران خود را امُّالقرای جهان اسلام میداند. مرکزیت جهان اسلام یکی از وظایف خود را دفاع از ارزشهای اسلامی در منطقه و جهان میداند. مقاممعظمرهبری با تأکید بر دفاع از ارزشهای اسلامی، تقابل ایران را با نظم آمریکایی، که در قالب مفاهیم و ارزشهای لیبرالی مطرح میباشد، نشان میدهند: «ما مدافعان استقلال و آزادىِ مشروع خود و مدافعان ارزشهاى اسلامى و حاکمیت قرآنیم، و این بزرگترین افتخار ماست» (مقاممعظمرهبری، 06/05/1372ـ گ). همچنین: «ما از اسلام دفاع مىکنیم. اما منظور ما از اسلام چیست؟ اسلامِ ما با اسلام متحجر از یک سو و اسلام لیبرال از سوى دیگر، در اصول و مبانى کاملاً متفاوت است. ما هم این را رد مىکنیم و هم آن را. اسلام ما اسلامى است متکى به معنویت، عقلانیت و عدالت؛ این سه شاخص عمده در آن هست. ما از معنویت به هیچ عنوان صرفنظر نمىکنیم؛ روح و اساس کار ما معنویت است» (مقاممعظمرهبری، 25/05/1383ـ ل). این نقش ملی در مقایسه با دیگر نقشهای ملی از بیشترین بسامد برخوردار است بهطوریکه وجود ارزشهای اسلامی قوامدهنده و شکلدهندهی بسیاری از دیگر نقشهایملی میباشد. بنابراین مبانی، وجود این مفهوم از نقش ملی در گفتارهای مقامرهبری را میتوان تصوّر از وجود خطری دانست که نظم آمریکاییِ لیبرالی، اسلام و ارزشهای اسلامی را تهدید میکند.
7. نقشملی رهبر و حافظ منطقه
زمینههای مورد توجه در این نقش، به وظایفی مربوط میگردد که یک حکومت در ارتباط با دولتهای هممنطقهاش برای خود قائل است؛ همچنین به مسئولیتهای خاص رهبری در یک منطقه و برحفاظت از مناطق مجاور تأکید دارد (هالستی، 1373: 202).
جدول7: نقشملی رهبر و حافظ منطقه در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1368-1388)
نمودار8: نقشملی رهبر و حافظ منطقه در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1388-1368)
نقش رهبر و حافظ منطقه درواقع نشاندهندهی مسئولیتهای ایران در ارتباط با دولتهای هممنطقهاش میباشد. ماهیت جهانشمول اسلام بر وظایف فراملی ایران تأثیر گذاشته است. چنانچه در بیانات مقاممعظمرهبری مشاهده میشود، ایشان دفاع از حزبالله لبنان را بهعنوان یک امر واجب قلمداد میکنند: «امروز دفاع از حزباللَّه لبنان، بر همهى جامعه اسلامى واجب است. ما با بصیرت مسأله را نگاه مىکنیم و براى ما روشن است که استکبار چه کار مىکند. ما در قضیهى فلسطین هم به همان استحکامى ایستادهایم، که در قضیهى لبنان یا در قضیهى عراق یا در قضیهى افغانستان» (مقاممعظمرهبری، 17/05/1385ـ م). ایشان همچنین منافع ملتهای مسلمان را با منافع جمهوریاسلامی مرتبط میدانند: «جمهورى اسلامى منافع ملتهاى مسلمان را منافع خودش میداند؛ با آنها مرتبط است، از آنها دفاع میکند؛ از مظلوم دفاع میکند، از ملت فلسطین دفاع میکند؛ اینها شاخصهاست و اینها بایستى برجسته شود» (مقاممعظمرهبری، 24/09/1387ـ ن).از دیدگاه ایشان افزایش قدرت نظامی ایران نهتنها خطری برای کشورهای منطقه ندارد، بلکه میتواند امنیت منطقه را تأمین کند: «تسلیحات ما هرچه که تاکنون بوده است و هرچه که بعد از این باید باشد، صرفاً براى دفاع از مرزهاى این کشور و از این انقلاب و از ارزشهایى است که این انقلاب بر پایهى آنها بنا شده است. تسلیحات نیروهاى مسلح ما، هیچگونه خطرى را براى همسایگان ما به وجود نمىآورد؛ ما مىتوانیم از همسایگان خودمان دفاع کنیم» (مقاممعظمرهبری، 19/11/1370ـ و).
کشور ایران در این نقشملی بهعنوان حافظ منطقه جهت تأمین امنیت منطقه نقش مؤثری را برای خود قائل است؛ بهطوریکه همیشه از حضور نیروهای خارجی جهت تأمین امنیت منطقه شکایت داشته و همیشه خواستار سیستم دفاعی و امنیتی منطقه، بدون دخالت و حضور نیروهای بیگانه بودهاست. ایشان امنیت منطقه را در گرو امنیت ایران میدانند: «ما همیشه امنیت را حفظ کردیم. امنیت براى خودمان، قهراً امنیت براى منطقه است. یعنى هم امنیت خودمان را خواستیم، هم امنیت منطقه را؛ چون تفکیک ناپذیر است. ناامنى ما هم، ناامنى منطقه است. قدرتهاى فراملیتى یا تبعه آنها خیال نکنند که مىشود ایران را ناامن کرد و منطقه را براى دیگران امن نگه داشت؛ نه. این خواب و خیالى بیش نیست» (مقاممعظمرهبری، 24/09/1375ـ ه). ایران بهدلیل داشتن مرز آبی طولانی در خلیجفارس، موقعیت استراتژیک و اشراف بر تنگهی هرمز، نقش مؤثری را در امنیت حوزهی خلیجفارس برای خود قائل است: «اینها باید ملت ایران را خوب شناخته باشند. ملت ایران ملتى است که بیشترین قوام منطقه حسّاس خلیج فارس، به او و کشور اوست. آن روزى که ایران امنیت و آرامش داشته باشد...منطقه روى آرامش خواهد دید. مگر اینکه آنها براى خودشان دردسر درست کنند... امّا چنانچه بخواهند ملت ایران را مورد تعرّض قرار دهند، بدانند که منطقه بر دشمنان ملت ایران، بخصوص بر کسانى که در خانههاى شیشهاى نشستهاند، به مراتب ناامنتر خواهد شد. به مراتب وضع براى آنها سختتر خواهد شد» (مقاممعظمرهبری، 24/09/1375ـ ی). ایشان تأمین امنیت خلیجفارس را حق طبیعیایران میدانند: «ما اگر از امنیت منطقهى خلیجفارس حرف مىزنیم و خود را در آن سهیم مىدانیم، این ناشى از یک حق طبیعى است. خلیجفارس یک حوزهى محدود و یک منطقهى دربسته و سربستهیى است که از لحاظ مرز، بیشترین سهم را جمهورى اسلامى دارد؛ طبیعى است که در امنیت و حراست از آن نقش داشته باشد...هرگز اجازه هم نمىدهیم که هیچ قدرت دیگرى- چه از خود این منطقه، و چه از بیرون این منطقه، و امروز بخصوص آمریکا- بخواهد ژاندارمى این منطقهى نفتخیز و بسیارقیمتى عالم را به خودش اختصاص بدهد» (مقاممعظمرهبری، 19/11/1370ـ الف.1).
8. نقش دولت مستقل
واژهی مستقل در این نقشملی بهمعنای عدم وابستگی نیست و با استقلال میهن بهعنوان یکی از اهداف کوتاهمدت متفاوت است. واژهی مستقل تعبیری است که برای دولتهایی استفاده میشود که در هر موضوع خاص، حداکثر منافع خود را دنبال خواهند کرد و هدفهای سیاستخارجی معدودی دارند و در امور جهانی و منطقهای درگیری بسیار اندکی دارند.
جدول8: نقشملی دولت مستقل در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1388-1368)
نمودار9: نقشملی دولت مستقل فعال در بیانات و مکتوبات مقاممعظمرهبری (1388-1368)
این نقشملی در سیاستخارجی، بیانگر این موضوع است که دولت در صحنهی روابط بینالملل بهدنبال تأمین حداکثر منافع خود میباشد. بسامد حاصل از مضامین همپیوند با این نقشملی در گفتارها و نوشتارهای مقاممعظمرهبری، نسبت به دیگر نقشهای ملی از پایینترین فراوانی برخوردار است. مجموع فراوانی این نقشملی120 میباشد. ایشان در زمینهیِ پایبندی به منافع ملی چنین عنوان میکنند که: «ما مىخواهیم این راه را با قدرت، با چشم باز، با همبستگى ملى برویم و کارى به کسى نداریم؛ تهدیدى براى کسى نیستیم؛ اما به آرمانهاى خودمان پابندیم؛ به منافع ملىمان پایبندیم و آن کسى که منافع ما را تهدید کند، تیزى خشم این ملت را خواهد دید» (مقاممعظمرهبری، (14/03/1385ـ ب.1). درواقع: «ما روى منافع کشور و ملتمان با هیچکس در دنیا معامله نمى کنیم. دشمنان این کشور و این ملت براى این که براى دشمنىِ خودشان توجیه بتراشند، مىگویند نظام جمهورى اسلامى منافع ما را به خطر انداخته است» (مقاممعظمرهبری، (4/10/1377ـ پ.1). بسامد پایین این نقشملی در بیانات ایشان، طبیعی بهنظر میرسد؛ زیرا، جمهوریاسلامی در سیاستخارجیِ با ماهیتِ اسلامیِ خود، دودسته از منافع ملی و مصالح اسلامی را دنبال میکند. به عبارتی، تنها تأمین منافع ملی، مدنظر مقامرهبری نمیباشد بلکه ایران بهعنوان یک کشور انقلابی که برپایهی ارزشهای اسلامی جهانشمول قوام یافته در حوزهی مناسبات منطقهای و جهانی، مصالح اسلامی جهان اسلام را هم پیگیر است.
نتیجهگیری
در جدول و نمودار زیر، مجموع فراوانی نقشهای ملی سیاستخارجی ایران با یکدیگر مقایسه شده است.
جدول9: نقشهای ملی در سیاستخارجی جمهوریاسلامیایران
نمودار10: مقایسه مجموع فراوانیهای مربوط به نقشهای ملی در سیاستخارجی جمهوریاسلامیایران
با تحلیل کمّی بیانات مقامرهبری در سالهای 1368تا1388، هشت نقشملی با فراوانیهای متفاوت مشخص شد. برخی از این نقشهای ملی پیوند محکمی با قدرتنرم دارند. بر این اساس مشخص میشود که بنمایهی برخی از نقشهای ملی بر قدرتنرم استوار است. در نقش دولتسرمشق، جمهوریاسلامیایران مفهوم صدور انقلاب را بر بنیان قدرتنرم استوار ساخته است. در نقش توسعهیداخلی نیز با تأکید بر سازندگی و پیشرفت، قدرتنرم جمهوریاسلامیایران در این زمینه (الگو و نمونه شدن برای دیگران) است. در نقشملی سنگر انقلاب نیز، رگههای قدرتنرم نمایان است و جمهوری اسلامی تلاش میکند با حمایت سیاسی و معنوی از مظلومان و مستضعفان عالم، منبعی الهامبخش و هویتساز برای آنها باشد. نقشملی مدافع اسلام نیز از جمله نقشهایی است که در پیوند با قدرتنرم قرار دارد. از آنجاییکه ارزشها میتوانند مبنای رفتارها و بهعبارتی قوهی محرک رفتار بدون استفاده از اجبار باشند، در حوزهی قدرتنرم قرار میگیرند. جمهوریاسلامی در این نقش ملی، خود را مدافع ارزشهای اسلامی میداند. نقش مبارزه با امپریالیسم، اگر بتواند منجر به ایجاد یک الگو گردد و از طریق پذیرش توسط دیگر بازیگران به شکلدهی رفتار آنها منجر شود، بازهم نمود بارزی از قدرتنرم خواهدبود.